مدیریت برند
مدیریت برند هم مانند مدیریت معماری است.مدیریت برند در جریان برندینگ نقش اسکلت بندی را دارد در معماری .هرچقد در معماری اسکلت بندی قوی تری داشته باشیموازتیراهن های قوی تری سود ببریم دارای بنایی قابل اتکا تر خواهیم بود در برندیگ نیز اگر مفاهیم اصلی مدیریت برند را با دقت بیشتری پی بگیریم و تعییت نماییم در نهایت برندی کاراتر خواهیم داشت.
دلمشغولی و هدف مدیران موفق برند رسیدن به مشتریانی ست که میتوانند کالای را بصورتیکپارچه قابل اعتمادوگره خورده با نیازهائخواسته هایشان ببینند.مدیران برنددر پی تنظیم و تامین انتظارات مشتریان بوده وبه دنبال اثراولیه برندبا ویژگی هایی که انرامنحصرومخصوص ساخته میباشند.ازنقطه نظرمدیران کالاهاو خدمات برند شده توان قیمت گذاری بالاتر را داشته با وجود دو کالا که یکی از انها برند شده مردم کالای برند شده را با زمینه ذهنی کیفیت برتر یا به دلیل شهرت خریداری نموده وبه اصتلاح ان کالا گران خرید می شود.در ایجاد انگیزه در مشتریان برای پرداخت بیشتر مدیریت کارامد کمپین های برندینگ بسیار موثربوده ومنجر میشود مثلا مشتری 50 هزار تومان برای تی شرتی که تنها5 هزارتومان هزینه داشته یا5 هزار تومان برای بسته کوچکی اسنک که تنها پانصدتومان هزینه داشته بپردازد.
اگر برند به صورت کارا مدیریت نشودممکن است در مورد ان ذهنیتی در بازار ایجاد گردد که مدیران ضرورتان در پی ان نبوده اند وادراک بازار هدف برند با انچه مدیران انتظارش را دارند متفاوت باشد.مدیریت برندبیش از هرچیز اداره ذهنیات بازار در مورد برند کالا و شرکت است و برندینگک همه هرچه هست هدایت ادراک مردم از شماو کلایتان به گونه ای که دوست دارید درک شوید میباشد. مدیریت برند ذهنیت و ادراکات بازار با انچه مدیران در پی اش بوده اند تدوین و تعدیل مینماید.به جریان انداختن مدیریت برند که با فهم چیستی ان اغاز می شود بعهده راهبرانو مدیران ارشد شرکت میباشد که ابتدابرندرا تعریف نمودهو سپس هدایت انرا بعهده میگیرند.مدیریت برند تمام راههایی که به شرکت ختم میشوند افرادی کهبین شرکت و مشتریان واسطه اند ونیروهای داخلی که به خلق کالا کمک میکنندرادر برمیگیرد. مدیران موفق می کوشند برندهای را دائمابتازه و به روز نگه داشته و انهارادر جوامع بازارهاو فرهنگهای مختلف مدیریت کنند. مدیریت برند کلیه ابزارهای مورد نیاز برای اعمال کنترل بر بخشهای مختلف شرکت را فراهم نموده و بسیارمهم ترازان است که تنها به عهده بخش بازاریابی گذارده شود.در واقع شخص مدیر عامل قلب تپنده مجموعه و مسئول اصلی برندینگ کالاهابوده فرایندموفق برندینگ از بالاوبارهبری درست اتفاق می افتد.فرهنگ و فلسفه برندیگ بایستی درهمه جوانب وبامشارکت همه کارکنان نشت کرده ودرسراسر ساختار سازمان تزریق شود. اگر سازمان را همانند یک خودرودر نظر اوریم برندینگ محل تماس لاستیکهای خودرو با جاده بوده وهمه کارکنان رادر همه سطوح بطور مداوم با خود درگیر می نمایند. از انجا که یک برند هرگز نمی خوابد ئسازمان بعنوان خودرو هرگز نمی ایستد برندینگ هرگز از حرکت باز نمانده و تلاشی وتوجهی و تمرکزی مداوم را طلب مینماید. مسئولیت برندینگ کالاها تنها بعهده بخش بازاریابی نبوده بلکه محل تلاقی تمام عملیات شرکت است.مدیریت برندهسته مرکزی تمام موفقیتهای برند بوده موجبات توسعه و رشد انرا فراهم نموده وبا استفاده ا زمزایای کالا ودانستن اینکه چه چزی کالا را مخصوص ساخته امکان پذیر میشود .هنر خلق وحفظ یک برند که بعنوان مدیریت برند شناخته میشود با اجرای کمپین هوشمندانه و هنرمندانه میتواند در قانع کردن مشتریان به پرداخت قیمت بالاتر برای کالایی که ذاتا ارزان است بسایر موثرباشد.این خلق ارزش که شامل شخصیت پردازی ماهرانه کالاست سبب میشود که مشتری کالا را ارزشمند بیابد.با این اوصاف شخصیت پردازی برند که تعیین می نماید صاحب برند چه چیزی را می تواند به بازار عرضهشاخص در زمینه برندیگ است.